سیدامیرعباسسیدامیرعباس، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 2 روز سن داره

سیدامیرعباس مامان

[عنوان ندارد]

همه میگن بچه ها باید به مادرهایشان احترام بگذارندآنها را دوست داشته باشندبه آنها محبت کنندقدر زحمتهای آنها را بدانندهرکاری بکنند نمیتوانند ذره ای از محبت های مادر را جبران کنندو و و و ...............................................اما یکی به من بگویدبه نظر شما با دل شکسته مادری که دلش را مادرش شکسته است چه باید کرد ؟
31 ارديبهشت 1393

[عنوان ندارد]

بدن انسان می تونه تا 45 واحد درد رو تحمل کنه.اما زمان تولد، یک زن تا 57 واحد درد رو احساس می کنه این معادل شکسته شدن همزمان 20 استخوانه!****************************************************مادر وقتي در درونت بودم به شکمت لگد ميزدم و ميگفتي اي جانممادر وقتي بيرون امدم سينه ات را گاز گرفتم باز هم گفتي اي جانمبهشت هم براي محبت کردن هاي تو خيلي کم هست*****************************************************
31 ارديبهشت 1393

93.02.30

راستی قشنگ مامانیدیروز خاله الناز و خاله رویا زحمت کشیدن برای تو کادو خریدن. البته چون میخواستم برم دکتر فرصت نشد بازش کنم اما امروز بازش کردم.یه جفت پاپوش گاوی خیلی ناز که مطمئنم تو خیلی ازش خوشت میاد چون هم نرم و گرمه هم عروسک داره هم عروسکش صدا میده.هم یه موزیکال برای بالای تخت تو گرفتن که خیلی نازه.انشاالله امروز برم خونه میدم بابایی نصبش کنه بعد عکس میگیرم و میگذارم توی وبلاگت تا هم خاله ها ببینن هم از خاله الناز و خاله رویا جون تشکر ویژه تری شده باشه. خیلی ازشون ممنونم.من از طرف امیرعباس هم ازتون تشکر میکنم. انشاالله برای نی نی خاله الناز (که هنوز نداره و انشاالله میاره) و نی نی خاله رویا (سیناکوچولوی نازنازی) جبران کنیم.
30 ارديبهشت 1393

93.02.30

فرشته ی کوچولوی ماسلام فرشته ی کوچولوی من و باباییدیروز رفتم بیمارستان میلاد اول یک کلاس داشتیم از ساعت 11 تا 12 (کلاس مراقبت های بارداری) خیلی کلاس خوب و آموزنده ای بود . اومدم وقت دکتر بعدازظهر رو گرفتم. چند تا لقمه نون و پنیر و یه آبمیوه خوردم. بعد دوباره رفتم کلاس ساعت 1 تا 5/2 (کلاس شیردهی) که البته یک جلسه دیگه هم داره که چون مامانی دیر رفته بیمارستان برای تشکیل پرونده مجبوره این کلاس های دو ماه یکبار و دو هفته یکبار بره تا پرونده اش کامل بشه. بعد هم رفتم دکتر. خانم دکتر میگفت خداروشکر تو خوبی. تمام این دو ساعت و نیم کلاس همش ورجه وورجه کردی. نمیدونم بخاطر اینه که خداروشکر سالمی ؟ یا هم سلامتیه هم شیطنت توست ؟درهرصورت خداروشکر که تو سا...
30 ارديبهشت 1393

92.02.27

چقدر ماندگاری لحظات و روزهای شیرین زندگی کوتاهه ... گاهی انقدر کوتاه که فکر میکنی اصلا رویا و خیالی بیش نبوده.و چقدر تلخه وقتی عزیزترین کسان آدم از دست دادن این شادی و حق آدم بدونن و اسمش رو تاوان بذارن ...داداشی باز رفت ..................................حرفهای دل سوخته ام بماند ..........
27 ارديبهشت 1393

وفات عمه جانم حضرت زینب سلام الله علیها برعاشقانش تسلیت باد

نون و قلم نبی است و مایسطرون حسین طاق فلک علی است به عالم ستون حسین خلقت تمام حضرت زهراست خون حسین هستی تمام ظاهر و مافی البطون حسین با یک قیامت است هم الغالبون حسین در این قیام نقطه پرگار زینب است ****************************** سردار سرسپرده جولان عشق کیست؟ تنها امیر فاتح میدان عشق کیست؟ عشق است حسین و گوش به فرمان عشق کیست؟ روح دمیده در تن بی‌جان عشق کیست؟ علامه مفسر قرآن عشق کیست؟ تفسیر آیه‌ها همه اسرار زینب است ******************************  ققنوس و هم از پی او در توهم است فانوس وصف در صفت وصف او گم است قاموس اقتدار و وقار و تلاطم است پابوس او تمامی افلاک و انجم است کابوس شام و دولت نامرد مردم است بر فرق ظلم تیغ شرربار زینب ...
24 ارديبهشت 1393

چند تا شعر در وصف امیرالمومنین

*عجب تمثیلی است این که علی مولود کعبه است ... یعنی باطن قبله را در امام پیدا کن اما ظاهرگرایان از کعبه نیز تنها سنگهایش را می پرستند. تمامیت دین به امامت است.               شهیدآوینی   شکر خدا که نام علی در اذان ماست ما شیعه ایم و حب علی هم از آن ماست از یا علی زبان خسته کی شود اصلا زبان برای همین در دهان ماست شیعه زاده ایم و خدا را هزار شکر این شیعه زادگی شرف خاندان ماست ما محب علی شده ایم و بدون شک این هم ز پاک دامنی مادران ماست   سیزده از هر شماره بهتر است چونکه روزش روز مولا حیدر است سیزده را خواستند نحسش کنند دشمن اهل ولاء حذفش کنند سیزده چون میرسد شادی کنیم از شه والا علی یادی کنیم       ...
24 ارديبهشت 1393

93.02.24

فرشته ی کوچولوی ما به قول بابایی سلــــــــــــــــــــــــــــــام پسر گلم چطوووووووووره ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ پسر قشنگم دیروز خاله نسرین دوست مامانی مادربزرگ شده البته تازه نیم ساعته مامانی خبردار شده ... بالاخره دخترکوچولوشون روز میلاد امیرالمومنین علیه السلام بدنیا اومد. بعد از پسرکوچولوی خاله زیبا(ماهان) نوبت نوه کوچولوی خاله نسرین بود (فاطمه خانم) انشاالله نفر بعدی مامانیه راستش کم کم دارم میترسم ... همش توکل به خدا میکنم ... میدونم برام سخته هردو حالتش ... اما امیدم بخداست هرچی خدا بخواد. فدات بشم که داری تکون میخوری. دیروز کلی پدر مامانی رو درآوردی اونوقت باباجونت ازت تشکر میکنه که مامانی و اذیت نمیکنی ؟ انقدر تکون خوردی ...
24 ارديبهشت 1393